شاید طرح آنارشیسم درحکم نوعی تئوری برای سازماندهی تناقضآمیز بهنظر برسد و طبق تعریف این دو را متضاد تصور کنیم. در واقع «آنارشی» معادل فقدان دولت و فقدان اقتدار است. اما آیا میتوان سازمانی اجتماعی داشت بدون اقتدار و فارغ از دولت؟
ادامه مطلببایگانی برچسب: دموکراسی رادیکال
تاملاتی نابهنگام دربارهی «آزادی»
هدف این مقاله صرفا طرح یک مسئله است: اندیشیدن به شرایط تحقق «آزادی» بهمنزلهی وضعیتی که در آن همگان، فارغ از هرگونه نمایندگی و مرجع مدعیِ بازنمایی صدای «مردم»، بتوانند در مورد امور عمومی سخن بگویند و در تصمیمگیریهای سیاسی مشارکت داشته باشند.
ادامه مطلبآزادی حقیقی: گذر از سختکیشی
دین و سیاست در نگاه اسپینوزا جداییناپذیرند. منظور از این سخن تأییدِ قانونگذاری دولت در حیطهٔ مسائل دینی نیست. در فصل قبل نقد اسپینوزا را به چنین موضعی دیدیم. دین از نظر اسپینوزا یکی دیگر از راههای اثرگذاری و اثرپذیری برای مردم است. در نتیجه، دین را باید از همان دریچهای نگریست که...
ادامه مطلبآزادی حقیقی: بدنهای متحرک
تا اینجا دانستیم که معنای آزادی برای اسپینوزا چیست، پس میتوان بهسراغ مسائل عملیتر رفت. ولی پیش از آنکه چنین موضوعاتی را حتی بهطور گذرا بررسی کنیم باید با برداشت اسپینوزا از بدن آشناتر شویم تا بتوانیم با ذهنی روشنتر دربارهٔ شیوههای برهمکنشِ بدنها بیندیشیم...
ادامه مطلبآزادی حقیقی: فلسفهٔ عملی اسپینوزا
اصرار اسپینوزا بر این مدعا که فهمِ لازم برای رهایی فرد از بندگی ربط وثیقی به ضرورت دارد، در نگاه نخست مسئلهدار نیست. طبعاً ما انتظار داریم که فیزیکدانها، ریاضیدانها و زیستشناسها ارتباط ضروری میان رویدادها را ردیابی کنند، حتی اگر همواره شناختشان برای تحقق این امر...
ادامه مطلببه نام آرمان کمونیستی
یکی از ایدههای پذیرفتهشده که پس از فروپاشی دیوار برلین به یک «حقیقت» تبدیل شد، این بود که مردم در بلوک شرق کمونیسم را لعن و نفرین میکردند؛ اما همزمان بردهوار پیرو آن بودند. حال آنکه بسیاری از جنبشهای اجتماعی در بلوک شرق عمیقاً خواستار...
ادامه مطلبپادکست: مارکسِ دموکرات
دموکراسی رادیکال: اتیین بالیبار در اولین فصل کتابش، فلسفهی مارکس، به بذر ایدهی «دموکراسی رادیکال» در «یادداشتهای انتقادی ۱۸۴۴، نوشتهشده در حاشیهی فلسفه حق هگل» اشاره میکند، ایدهای که به عقیدهی او در مقالههای «موقعیتمند» مارکس تحتتأثیر تجارب انقلابی...
ادامه مطلبدیکتاتوری و دموکراسی جامعهی سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا
مطالعهی حاضر به بررسی نقش و سرشت دموکراسی در جامعه کمونیستی مدنظر مارکس میپردازد تا بر اساس آن به تصوری از دموکراسی کمونی برسد. بحث ما قرار است گرایشی را که میخواهد در پروژه چپ، دموکراسی را بهجای سوسیالیسم بنشاند به پرسش بکشد...
ادامه مطلبمارکسِ دموکرات
اتیین بالیبار در اولین فصل کتابش، فلسفهی مارکس، به بذر ایدهی «دموکراسی رادیکال» در «یادداشتهای انتقادی 1844، نوشتهشده در حاشیهی فلسفه حق هگل» اشاره میکند، ایدهای که به عقیدهی او در مقالههای «موقعیتمند» مارکس تحتتأثیر...
ادامه مطلبچرا محوریت با ستیز طبقاتی است
همانطور که الکس کالینیکوس به درستی اشاره میکند یکی از مشخصههای بنیادین مارکسیسم درک سیاست در پرتو مبارزهی طبقاتی است. دقیقا بر همین بنیاد است که الن میکسینزوود ادعا میکند کسانی مانند لاکلائو و موف خارج از پارادیم مارکسیسم میاندیشند...
ادامه مطلب