این کتاب قصد دارد در جایی شاید نامحتمل نشانههای سازماندهی را بیابد، یعنی در جنبش آنارشیستی. به سازماندهیِ آنارشیستی میپردازد، تعبیری که درنظرِ بسیاری تناقضآمیز بهنظر میرسد. از آنارشیسم درحکم امری که گویی غایتش سازمانزدایی و فقدان سازمان است تصویری کاریکاتوری ساختهاند. یکی از اهدافم در نگارش این کتاب این بود که تصور اکتیویستها، مردم عادی، و دانشگاهیان را دربارهٔ آنارشیسم تا حدی تصحیح کنم. در ضمن، امید دارم این کتاب برای اکتیویستها و غیرآنارشیستها الهامبخش باشد تا به آنارشیسم از نو نگاه کنند. البته اینها اهداف و نیّتهای مضمر در این کار بودند. اکنون فوریتی جدید پیش آمده: درکی تازه در خصوص شکلوشمایل آنارشیسم.
طیِ انتشار این کتاب اتفاقی دردناک افتاد. با انتخاب دونالد ترامپ به ریاستجمهوریِ ایالاتمتحدهٔ امریکا دورهای شگفت آغاز شد که از شروعش در انتخابات مقدماتیِ حزب جمهوریخواه چهارچوب تحلیلها و بحثهای سیاسی را بهطرزی شگرف تغییر داد. در همان هفتهٔ اولی که ترامپ روی کار آمد یکی از راستگرایان سفیدپوست و از هواداران میلو یانوپولوسِ طی نمایشی تحریکآمیز در دانشگاه واشنگتن در سیاتل، یکی از اعضای سازمان کارگران صنعتی جهان را، که در این کتاب به آن هم میپردازم، در تظاهراتی اعتراضی که علیه راستگرایان در جریان بود هدف گلوله قرار داد.
انتخاب ترامپ درنظرِ اکتیویستها از طیفهای گوناگون مثل این بود که سطل آبیخی را بر سرشان خالی کرده بودند. این امر بحث و جدلهای تندی را سبب شد دربارهٔ لزوم ایجاد نوعی سازماندهیِ جدی در مقابل نیروهای راستگرا، اعم از طرفداران برتری سفیدپوستان ، شرکتیشدن امور ، فاشیسم ریشهای ، و نوعی ناسیونالیسم خشونتآمیز ناشی از مبارزات انتخاباتی و انتخاب ترامپ. بهنظر میرسید این نیروهای واکنشی و خشن آماده میشدند و گسترش مییافتند تا بعد از پایان دورهٔ ریاست جمهوریِ ترامپ هم در صحنه بمانند.
از یک سو، جنبشها و نیروهای طرفدار ترامپ محرّک بازاندیشی دربارهٔ محدودیتهای سیاستهای انتخاباتی بهشیوهٔ سنتی و به رسمیت شناخته شدن شکست اقدامات مترقی از جانب احزاب رسمی و نظامهای حزبی اعم از دموکرات، سبز، لیبرتارین، و غیره بودند. و از سوی دیگر، اکتیویستهای رادیکال، برخلاف دهههای قبل، وادار شدند به مسائل مربوط به شیوههای پایدارِ مقاومت و سازماندهی بپردازند. در چشم به هم زدنی افراد بیشتر و بیشتری به جمع کسانی پیوستند که دیگر اقدامات اعتراضی و تظاهرات بهنظرشان کفایت نمیکرد. در واقع، گویا این اقدامات برای مواجهه با برآمدنِ چنین جناح راست افراطیِ حاضر به یراق، فعال، و مهاجم، و البته سازمانیافته و برخوردار از منابعی که برخی آن را بسیج نوعی فاشیسم ریشهای میخواندند، بیش از همیشه بیهوده بهنظر میرسید.
بسیاری برای اولینبار به سیاستورزی از مسیرهای غیرپارلمانی روی آوردند و بهدنبال بدیلهایی برای نظام مبتنی بر نوعی دموکراسی منفعل برآمدند که نتیجهاش بیصدا کردن آنان حتی در دورهٔ انتخابات بوده است که به هر حال نامزدهای انتخاباتی طی آن به هر روشی متوسل میشوند که رأی جمع کنند. این افراد در پی شکلهای بدیل سازماندهیِ سیاسی و کردارهای نتیجهبخش و تازهای برای بلند کردن صدایشان و طرح دغدغههایشان برآمدند.
برخی دیگر بهتازگی رادیکال شدهاند و میخواهند به شیوهای متناسب با این دوره و زمانه سیاستورزی کنند. آنها ناامیدند از شکلهایی از سیاستورزی که حتی وقتی در موقعیت اپوزیسیون هم که هستند نمیتوانند به ریشهٔ مشکلات اجتماعی دست یابند یا بهطور واقعی و پایدار وضعیت موجود یا وضعیت غیرعادی و جدیدِ پس از ترامپ را به چالش بگیرند.
حتی اکتیویستهای کهنهکار هم در رویههای معمولِ پیشین تردید کردهاند. اقداماتی که زمانی امیدبخش بودند یا نوید تغییر میدادند دیگر از رده خارج شدهاند و صرفاً مبتنی بر درخواست از نظام قدرت برای تغییر رویه یا مخالفخوانی دربرابر آن بهنظر میرسند تا طرح و تدارک گزینههای بدیل.
جنبشهای آنارشیستی از جمله رادیکالترین انواع سیاستورزیِ بدیل را پیش نهادهاند. با این حال، سوگیریهای عمومی و کلیشهای علیه آنارشیسم موجب شدهاند بدیلهای آنارشیستی از نظرها پنهان بمانند، نادیده گرفته شوند، و ناشناخته بمانند. این تصورات کلیشهای که آنارشیسم را با آشوب و هرجومرج و خشونت و تقابلِ صرف معادل میگیرند از واقعیت جنبشها و پروژههای آنارشیستیِ واقعی فاصله دارند.
این کتاب بازنماییهای کلیشهای، کاریکاتوری، تحقیرآمیز، و اهانتآمیز از آنارشیسم را کنار میزند. همچنین بر جنبههایی از آنارشیسم تمرکز میکند که عمدتاً رسانههای پرطرفدار و همچنین مطالعات دانشگاهی نادیده گرفتهاند. تجربیات سازماندهیای که در این کتاب مرور شدهاند حتی فراتر از کنشهای تأثیرگذار، طغیانگرایی، شورش، و بیانگراییهای خردهفرهنگیای میروند که بسیاری از اکتیویستها بر آنها تمرکز دارند.
شیوهها و مقرّهای سازمانی برای مبارزه که در این کتاب طرح شدهاند دلالت بر گسترهای باورنکردنی از کردوکارها و بینشهای آنارشیستی دارند. از مراکز اجتماعی و فضاهای بدیل گرفته تا مقاومت در محل کار و نافرمانی سایبریِ آنلاین در زمرهٔ این مواردند. در ضمن، طیف وسیعی از مسائل و دغدغههایی را نشان میدهند که محرّک آنارشیسم و آنارشیستها بودهاند. در موضوعات مربوط به کار گرفته تا آموزش و سلامت روانی و رفاه و ارتباطات، آنارشیستها بدیلهایی عملی پیش نهادهاند.
با این وصف، آنارشیسم سازمانیافته، نه تعبیری تناقضآمیز، که دلالت بر جنبشی جدی و بالغ دارد که فکر و عمل میکند تا نیازهای واقعیِ مردم را در اینجا و اکنونِ زندگی روزمره برآورده کند و در ضمن مسیرهایی تازه برای حرکت بهسوی آینده و شیوههایی نو از ارتباط و عمل بیابد. همهٔ اینها با منابع مادیِ واقعی، عاطفی، جسمی، و روانی و همچنین زیرساختهای مقاومت پیش میروند. آنارشیستها، با سازماندهی بر اساس اهداف و غایت آنارشیسم، انگ هرجومرجطلبی و آشوبانگیزی و بینظمی را که منتقدان، رسانههای جمعی، و دانشگاهیان به آنها میزنند پاک میکنند. برای این امر، سخت کار میکنند و نقشی جدی ایفا میکنند.
این کتاب و مصادیق مورد بحث در آن منبعی را برای همهٔ کسانی فراهم میآورد که بهدنبال درک و ارزیابیِ شکلهای جدید کردوکار سیاسی و رویکردهای مربوط به سازماندهیاند و همچنین در پی بدیلهایی برای نظم کنونی میگردند.