بایگانی ماهانه: دی ۱۳۹۹

فوکو، حکومت‌مندی و نقد

من اغلب مفاهیم، متون و عبارات مارکس را نقل می‌کنم بدون اینکه حس کنم باید  به مدد پانویسی همراه با عبارتی ستایش‌آمیز برچسب اصالتی به آنها الصاق کنم. هروقت کسی این‌کار را می‌کند تصور می‌رود مارکس را می‌شناسد و برایش احترام قائل است و در...

ادامه مطلب

نبرد با بلشویسم؛ پیش‌شرط نبرد با فاشیسم

مقدمه مترجم: اتو روهله کمونیست آلمانی و از یاران رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنخت به‌شمار می‌آید که در بنیان‌گذاری حزب کمونیست آلمان نقش داشت. او متولد 23 اکتبر 1874 و درگذشته به تاریخ 24 ژوئن 1943، و از شاگردان آلفرد آدلر بوده است. در 1896 به حزب سوسیال دموکرات آلمان پیوست و در سال 1916 نیز همراه با...

ادامه مطلب

پادکست: فوکو و تحلیل طبقاتی

یکی از تصورات رایج در مورد فوکو و تبارشناسی به‌منزله‌ی شیوه‌ای از اندیشیدن این است که تبارشناسی بدیل رویکرد مارکس است و در آثار فوکو تحلیل طبقاتی اهمیت چندانی ندارد. نگاهی دقیق‌تر به گفته‌ها و نوشته‌های فوکو نشان می‌دهد که...

ادامه مطلب

آدورنو: شیءوارگی و امکان نقد

«زندگی اشتباه را نمی‌توان به‌درستی زیست.» این جمله‌ی آدورنو در کتاب اخلاق صغیر، به یکی از نمادهای منفی‌گرایی در تفکر آدورنو تبدیل شده است. این منفی‌گرایی به این معناست که در جامعه و جهان کنونی که جز شر چیز دیگری به ما هدیه نمی‌دهد، دست پیدا کردن به تجربه یا حتی دانشی از...

ادامه مطلب

تولید امور مشترک و «انفجار» طبقه‌ی متوسط

چکیده: این مقاله مبتنی است بر کارهای نظری قبلی نویسنده در خصوص نقش فرایندهایی نظیر حصارکشی‌ها، اداره و انضباط بازار. در این نوشته بحث خواهیم کرد که طبقه‌ی متوسط یک میدان چینه‌بندی‌شده‌ی سوبژکتیویته در سلسله‌مراتب مزدی بر پهنه‌ی این کره‌ی خاکی است، سلسله‌مراتبی که محصول...

ادامه مطلب

پادکست: اندیشیدن با اسپینوزا و دلوز در اثنای فاجعه

دموکراسی رادیکال: متن حاضر مقدمه‌ی مترجم فارسی بر مجموعه درسگفتارهای ژیل دلوز در مورد اسپینوزاست که به زودی با عنوان «جهان اسپینوزا» توسط نشر نی منتشر خواهد شد. «شعر سرودن پس از آشویتس بربریت است». این طعنه‌ی آدورنو هنوز گریبان ما را رها نکرده است...

ادامه مطلب

درباره‌ی منطق و اگزیستانس ژان هیپولیت

مقدمه‌ی مترجم: نخستین جملات میشل فوکو در «درس افتتاحی»‌اش در کولژ دُ فرانس («نظم گفتار») را به خاطر داریم، آن‌جا که از یک «صدا» سخن می‌گوید: «دلم می‌خواست درمی‌یافتم که، در لحظه‌ی سخن‌گفتن، صدایی بی‌نام، پیش از من، بلند شده است، و مرا کاری نیست جز آن‌که...

ادامه مطلب